مصاحبه با فرهاد فزونی
هنگامى كه طراحان نسل پنجم گرافيك ايران قدم در مسير حرفه اى گذاشتند و باليدند، از روشن شدن چراغ تايپوگرافى ايرانى، مدتى بيشتر نگذشته بود. اين جريان تازه، كه همچون رودى تازه نفس به زمين هاى خشك جان مى بخشيد، بسيارى از طراحان جوان و خوش ذوق اين نسل را ترغيب كرد كه براى كشف ابعاد ناشناخته ى حروف فارسى و معاصر كردن آن به تكاپو بيفتند و عزمشان را جزم كنند.
«فرهاد فرونى» طراحيست كه تصاوير را شعر و اشعار را تصوير مى بيند. او براى بيان حرف هايش منطقى عمل نمى كند! فكر نمى كند! اما زبان احساس و در نهايت خود آثارش، باعث ايجاد تفكر است. تفكرى كه شايد از آزادى بى قيد و شرط ذهن هنرمند و گستره ى خلاق دنياى گرافيك پرده برمى دارد.
باتوجه به تغيير نام «روز جهانى گرافيك» به «روز جهانى ديزاين» تعريف شما از ديزاين چيست؟
– این جزییات بسیار مهم است و من این حساسیتها را درک میکنم. اما در واقع خیلی فرق بین قصه و لوگو و عکس و فیلم را نمیفهمم. نمیدانم کدام ادبیات است کدام شعر است و کدام دیزاین. راستش مدتیست که خیلی برایم این تعاریف مهم نیستند.
پيش بينى شما از آينده گرافيك ايرانى چگونه است؟
– گرافیک (فرهنگی) ما در مقایسه با گرافیک منطقه در موقعیت قابل توجهی قرار دارد. شاید در مقایسه با آنچه که باید باشیم از خودمان توقع بیشتری داشته باشیم ولی در کل اوضاع خوبی داریم. کم کم لهجه و گویش ما در گرافیک دارد با لهجهی گرافیک غربی متفاوت میشود و این یعنی آیندهای درخشان میتواند منتظرمان باشد. این فقط یک پتانسیل است که میتوان روی آن حساب باز کرد. هرچند، تجربه نشان داده که گرافیک ما وابسته به اشخاص است و با جابهجا شدنها، مهاجرتها و زنده بودن نبودنهای طراحانِ مطرح و تاثیرگذار -که انگشتشمارند- مسیر گرافیک ایران از زمین تا آسمان تغییر میکند. بنابراین هیچوقت نمیتوان در مورد آینده گرافیک ایران نظر داد. فقط میتوان به پتانسیلهای آن اشاره کرد.
چه چیزی در حروف فارسى طراحان ایرانی را مجذوب خود می کند؟ در حالی که به نظر می رسد مدت های مدیدی کسی به اين گنج توجه نکرده بود؟
– همیشه خط فارسی زیبا و مورد توجه بوده، اما به نظر قدیمی میآمد و به درد موزه و دیوارهای آنتیک فروشی و دکوراسیون خانههای عمو و خاله و پدربزرگ میخورد. اتفاقی که شما در موردش حرف میزنید احتمالا برقرار شدن رابطهی خط فارسی با هنر معاصر، گرافیک معاصر و زندگی معاصر است. این رابطه تا پیشتر چندان برقرار نبود. برای همین، برای مثال، برای کنسرت یک بند موزیک امروزی، خط فارسی وصلهی ناجور و بدجوری به نظر میرسید اما برای همنوازی نی و دف، جور در میآمد. حالا این رابطه برقرار شده و این اصولا کم چیزی نیست و به سادگی اتفاق نیفتاده است. نه تنها که خود خط فارسی گنج است، که این امروزی شدنش و کشف امکانات جدیدش نیز گنجیست که باید قدرش را دانست. اما این گنج، خوشبختانه یا متاسفانه گنج هلو برو تو گلویی نیست. مدام باید معاصر نگهش داشت و این کار سختیست.
آيا از منبع خاصى الهام می گیرید، به طور كلى روند ايده پردازى آثارتان به چه صورت است؟
– بله. من از خیابانهای تهران، خوشنویسی، معمارى، هنر معاصر ایران و جهان و زندگی روزمرهام الهام میگیرم. روند ایدهپردازی هرگز در مورد کارهای من چیزی جدا از زندگی شخصیام نیست. بعضیها را میشناسم که زندگی هنریشان با زندگی شخصیشان متفاوت است. آنها فکر میکنند و خیلی منطقی عمل میکنند برای همین میتوانند در مورد روند ایدهپردازیشان توضیح بدهند. من اصلا فکر نمیکنم و منطقی عمل نمیکنم، بلکه فرایند احساسیای اتفاق میافتد. حتی احساسم را به تصویر ترجمه نمیکنم بلکه زبان بصری احساسم را کشف کردهام و به همان زبان حرف میزنم، برای همین توضیح روند ایدهپردازی برایم راحت نیست. فرایندیست که تبدیل به روندی ناخودآگاه شدهاست.
از كدام كارتان بيشترين رضايت را داريد؟
– برای من همهی کارهایم یک مجموعه کارند که جدا جدا معنی نمیدهند و یکپارچه ادامه دارند. خودم همه را یکپارچه میبینم و از کل این مجموعه کاملا راضی هستم ولی اگر بخواهم جوری جدایشان کنم شاید بتوانم بگویم که درحال حاضر از قصههایی که توی فیسبوک مینویسم، یا عکسهایی که از در و دیوار تهران در اینستاگرام میگذارم خیلی لذت میبرم.
مهمترين توصيه اي كه به دانشجويان و طراحان جوان مى كنيد چيست؟
– اگر صفر تومن پول میگیرید، دو ثانیه وقت دارید، سفارش دهنده روی اعصابتان راه میرود و اصلا شما را درک نمیکند، یا کار را انجام ندهید یا اگر انجام دادید مسوولیتش را بپذیرید. اگر انجام دادید، پایش را امضا کنید و به همه نشانش بدهید و با افتخار بگویید این کار من است. هرگز پنهانش نکنید یا نگویید این پول کم داد، آن وقت کم داد، آن یکی بد سلیقه بود، مرا نمیفهمید، یا لحظهی آخر همهچیز را عوض کرد. پای همهیکارهایتان امضا کنید. پای همهی کارهایتان بياستید، شما مسوول کارهایتان هستید. کار شما دیده میشود و بقیه چیزها به کسی ربطی ندارد یا کار را قبول نکنید یا از خواب و خوراک و مهمانی شبتان بگذريد؛ یک بوم و دو هوا نمیشود!
در سال هاى اخير گرايش طراحان گرافيك به سمت «آرت ورك» يا «ويديو آرت» و اصولا وارد كردن گرافيك به ديوار گالرى ها در حال افزايش است. خود شما هم با نمايشگاه «پس لرزه ها» يكى از طراحان شاخص اين مقوله هستيد. در اين مورد كمى توضيح دهيد؛ آيا طراحان گرافيك به اين نتيجه رسيده اند كه جايگاه گرافيك ديزاين در حال دگرگونى است؟
– من هم متوجه شده ام که اخیرا طراحان گرافیک، به سمت «آرت ورك» و قصههای مشابه تمایل پیدا کردهاند و شاید واقعا هم به اين نتيجه رسيده اند كه جايگاه گرافيك ديزاين در حال دگرگونى است. من خیلی از جایگاه گرافیک دیزاین اطلاعی ندارم. در واقع من خیلی هم طراح گرافیک نیستم. بلکه بیشتر شاعرم. شعرهایی با کلمات و تصاویر و صداها می سازم. هرجا دستم برسد. توى پوستر، توى لوگو، توى مجله، توى فیس بوک، روی صحنهی تئاتر، جلوی دوربین، روی دیوار گالری، در ذهن یک دوست. سالهاست که این کار را می کنم. برای همین بیشتر باید خِر من را بگیرید که چرا این کارها را به اسم گرافیک دیزاین به خورد ملت میدهی و آنچه جایش توی گالری و توی کتاب شعر و توی سینماست را چرا آوردی توی خیابان و پوستر و مجله و لوگو. باید خِرِ مرا بچسبید که: چرا خودت را گرافیک دیزاینر جا میزنی؟ من باید در واقع به آن سوال جواب بدهم. قدیمها بیشتر اين سوال را ازم میکردند؛ جدیدا شاید تعریف گرافیک دیزاین عوض شده که دیگر نمیپرسند!
مصاحبه از :زینب عسگری